برای گوسفندان چه فرقی می کند؟!

در سال 1385 زمانی که من 27 سال سن داشتم، سرپرستی گروهی بین المللی از باستان شناسان ایرانی و فرنگی در پروژه کاوش سد سیوند در نزدیکی پاسارگاد بیش از هر چیزی یک تجربه گرانسنگ و بزرگ محسوب می شد. موضوعی که تنها برای چند ایرانی در این سطح امکان پذیر شد، تجربه ای که شاید بخشی از مسیر زندگی و نگاه ذهنی ام را به باستان شناسی عمیقاً دگرگون کرد و دریافتم باستان شناسی عمیق تر و زیباتر از آنچه بود که تا آن زمان فکرش را می کردم و صد البته تجربه ای گرانسنگ در پرسرو صداترین محدوده باستان شناسی در ایران پس از انقلاب؛ هم به جهت اینکه این محل پاسارگاد یکی از مشهورترین محوطه های باستانی ایران و جهان بود و هم به جهت آبگیری سد سیوند که محوطه های متعددی را می بلعید و غرقاب می کرد.

بی تردید این تجربه را مدیون مردی هستم که امروز در بین ما نیست. دکتر مسعود آذرنوش رئیس وقت پژوهشکده باستان شناسی کشور و استادم که از وی چیزها آموختم و از سوی دیگر حمایت های کریم علیزاده که اگر نبود شاید این تجربه گرانسنگ محقق نمی شد.
نمی دانم چرا و برای چه زمانی که تپه سه گردان مهاباد را دیدم ناخودآگاه یک بار دیگر خودم را در محوطه 64 سد سیوند احساس کردم، آنچه هر دو محوطه را به هم پیوند می داد شاید موضوع دخالت انسانی در آن بود.
راستش کمی هم دلم گرفت که چگونه توسعه فرهنگ را می بلعد، می خورد، تحمیل می کند، اما در سه گردان چیزهای جالبی هم برایم وجود داشت که نمی توانستم از آن بگذرم سفالینه های چند رنگ عصر برنز، وسعت  محوطه فرصت عکاسی، تنوع سفالینه های موجود در محوطه و ذکاوت رندانه همکاران باستان شناسم که نه تنها برایم جالب توجه بود، بلکه به عنوان یک خاطره مسلماً در ذهنم نقش خواهد بست. 

 

ردپای توسعه بر دامن فرهنگ

 زمانی که بیل های مکانیکی با سرعت هر چه تمام تر و برای اتمام هر چه سریعتر پروژه در جلوی چشم باستان شناسان و در عرصه تپه از هر دو سو اقدام به حفر کانال می کردند، باستان شناسان با سعی و تلاش در راستای حفاظت از این محوطه در دو سوی کانال رها شده اقدام به کاوش نمودند. البته سه گردان مهاباد از دیدگاه اهمیت بیش از تپه چخماخ شاهرود نیست که راه آهن تهران – مشهد درست از میان آن گذشت و دیگر هیچ... 


 تپه سه گردان : مسیر راه آهن به همراه کانال و ترانشه اجرا شده توسط باستان شناسان

مسلماً مسیر قطار مهاباد به ارومیه آنگونه که از ابتدا طراحی شده اجرا خواهد شد بی آنکه برای برخی وجود و یا نابودی محوطه های تاریخی در مسیر آن اهمیت چندانی داشته باشد.
در هنگام بازدید از محوطه سه گردان مهاباد در همین فکر بودم که گله گوسفندان از چرا برمی گشت و به آرامی از کنار ترانشه کاوش باستان شناسان و حفاری کانال پروژه راه آهن بی تفاوت و بدون هیچ دغدغه ای عبور کرد. با خود اندیشیدم تقابل دو موضوع توسعه و فرهنگ برای گوسفندان چه فرقی می کند؟! 

 

گوسفندان بی دغدغه فقط عبور میکنند...

نظرات 4 + ارسال نظر
ندا عبدی چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 03:47 ب.ظ http://nedaiefarda.blogsky.com/

گوسفند همان گوسفند است

چه از روی ریل های مدرنیته بگذرد

چه از روی میراث فرهنگی و تاریخی یک جهان

گوسفند همان گوسفند است

با همان صدای منحصر بفرد: بععععععععع بععععععع

و هیچگاه نمی فهمد از کجا دارد می گذرد

از که میگذرد

از چه می گذرد

چرا می گذرد

چگونه می گذرد...

چه زمانی می گذرد...

ناشناس پنج‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:32 ق.ظ

سلام
حاجی ذکاوت رندانه بخرج داده
حاجی محمدی رو می گم
بارک الله
خدا بهش ثواب! بده

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:10 ق.ظ



؟. گوسفندان تنها نیستند ...

توحید چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 01:28 ب.ظ http://saghare-ahora.blogfa.com/

مقاله دوست فرهیخته ام را مطالعه کردم . جالب بود و تاسف آور ... ولی چه راهت به این امور عادت می کنیم !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد